کد مطلب:225846 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

میلاد حضرت رضا


از سر برفت، هوش، ز شوق وصال تو

هرگز برون نمی رود از دل، خیال تو



ماییم در حریم تو، سرگشته ذره وار

ای آفتاب خیر ز نور جمال تو





[ صفحه 241]





رضوان رضا دهد كه فرود آمد از بهشت

روید به مژه گرد ز صف، نعال تو



فرزند مصطفایی و دلبند مرتضی

كامل شد ازل، همه نفوذ كمال تو



ایمن ز حادثات زمان، آستان توست

مأمون نارشید، چه داند ز حال تو!



شد فیض بخش خاك خراسان سرفراز

از مقدم خجسته ی فرخنده فال تو



عز، آن بود كه آل علی را خدای داد

از عزت و جلال تو، از ذوالجلال تو



هرگز مباد منفصل از دامن تو دست

ای با خدای خویش، همه اتصال تو!



ضل عنایت تو، عجب سایه گستر است!

ملجأ كجاست، جز كنف بی محال تو



روز ولادت تو، درآیم زری به طوس

با پای سركشانده، به عشق وصال تو



خواندی به پای بوس خود از مرحمت مرا

آخر چه گونه شكر گزارم سؤال تو



غم رفت و شادی آمد و آسود، جان و هست

این معجزی ز مشهد جنت مثال تو



گفتم مگر چكامه یی آرم به ارمغان

در بارگاه سلطنت بی زوال تو



عقلم نقیب زد، كه بپرهیز ازین خیال

دم دركش از سخن، كه نباشد مجال تو





[ صفحه 242]





جایی كه شاهباز تصور بریخت پر

گوید چه مرغ طبع، فرو بسته بال تو!



آنجا كه در معرفت آرند پیشكش

دیگر كس به ما چه نهد بر سفال تو



شوقم به ناله گفت، كه این احتیاط چیست

دارم عجب ز فكرت تو، از انتقال تو



پیداست چون ز شعر تو، شوق نهان تو

اخلاص را دلیل بود، ذوق و حال تو



شاید در آستان شهنشاه ملك طوس

افتد قبول و بسترد از دل، ملای تو [1] .




[1] مرحوم ناظرزاده.